جنگ که شروع شد، دیدند که این بار فقط مسئله ی ما نفت و غارت دیگر منابع
طبیعی نیست؛ این بار استکبار جهانی با هم پیمانانش، دست به دست هم داده و
قصد نابودی اسلام و ایران و ایرانی را دارند.
ماجرای جنگ کرواسی را به خاطر می آوریم و نسل کشی مسلمانان را در آن
دیار را که بررسی می کنیم، می بینیم که مستکبرین جهان، قصد داشتند نسل
کشی در ایران راه بیندازند و اثری از ایرانی باقی نگذارند.
این کافی نبود و آنها قصد داشتند با تجزیه ی ایران به چند کشور کوچک ،
تمامیت ارضی ما را مخدوش و استقلال ما را از بین ببرند؛ به عبارت دیگر،
بر آن بودند تا اثری از ایران باقی نگذارند.
این هم برای آنها کافی نبود واشتهای آدم کشی،نسل براندازی و نیت ویرانگری
شان چنان بود که قصد داشتند، دین، باور، مذهب و مکتب را هم از ما بگیرند
تا دیگر هیچ نداشته باشیم. نه کشوری قرار بود بماند، نه دین و مذهبی و نه
ایرانی قرار بر این بود که ما منغرض شده و به تاریخ بپیوندیم.
رزمندگان اسلام هم در دوران جنگ این را خوب درک کرده بودند وبه خوبی
می دانستند که این بار شکست به معنی تسخیر چند ساله ِ یک کشوروخروج
از آن بعد از مدتی نیست؛ بلکه بحث هستی و نیستی در میان است؛ از این
رو، تحت فرماندهی حضرت امام خمینی (ره) از تمام وجود مایه گذاشتند و
قدمی به عقب نگذاشتند.
درک مسائل از یک سو و تبعت بی چون چرا از امام (ره)،باعث موفقیتهای
بزرگی شد. آنها نظامیان کر و کور نبودند که اطاعت کورکورانه کنند، کر
بجنگند و کور بکشند و بدون شناخت از هدف، بمیرند.
آنان، با معرفت های روزگار خود بودند که با دل آگاه و چشم بینا و گوش
شنوا، فهمیدند و دیدند و شنیدند و خود تصمیم گرفتند که بجنگند. مقاومت
کنند و چگونه کشته شوند. اینها همه مباحات است؛ اما افسوس که امروزه
بعضی ها ، حتی برخی از خواص نمی توانند چنین درکی داشته باشند!
نمی توانند بفهمند که هنوز استکبار جهانی، به روش دیگر و با ارتش
دیگری قصد نابودی ما را دارد و ناآگاهانه آب درآسیاب دشمن می ریزند
و هیچ متوجه نیستند چه می کنند.
اینان چرا فریادها، نگرانی ها و نصایح مقام معظم رهبری را نمی شنوند،
درک نمی کنند و به کار نمی بندند؟
باز جان شیرین فدای مرام رزمندگان اسلام. چه آنها که رفتند و شهید
شدند، و چه آنان که هنوز بر سر پیمان ایستاده اند.اینان بیعت کنندگان
رضوانی هستند که تا آخرین نفس، کنار حسین زمان خود خواهند ماند ،
خواهند جنگید و پیروز خواهند شد.
شهید: سید احمد زین العابدینی
سال تولد: 1364
محل تولد: روستای عزیزک
تاریخ شهادت:27/7/65
محل شهادت: منطقه مهران
زیباترین جمله شهید در وصیت نامه :
پدر و مادرم شما را دوست دارم اما شما چشم من هستید و امام قلب من است بدون
چشم می توان زندگی کرد ولی بدون قلب هرگز.
البته این به نظر منه! همیشه این جمله را برای خودم زمزمه می کنم.
امیدوارم که همه مردم ایران زمین هم اینگونه اندیشه داشته باشند ...
توی سنگر یه جوون دعا می کرد
درد دل تو دعا با خدا می کرد
ای خدا امید من رهبرمه
حجله شادی من سنگرمه
من می خوام حجله مو سنگرم کنید
خون مو فدای رهبرم کنید
آخه این پیر که توی جمارونه
آن نایب امام زمونه
اون جوونا که می خوان شهید بشن
به پیش فاطمه (س) رو سفید بشن
با لبای پر زخون دارن سخن
هی میگن یابن الحسن(ع) یابن الحسن(ع(
حرف آخرم اینه با تو خدا
قسمت می دم به خون شهدا
مردن تو سنگرم حتمی باشه
سر من تو دامن مهدی(عج) باشه
بارها گفتند و به این نتیجه رسیدند که اگر جنگ تحمیلی با معادلات معمول بشری محاسبه
می شد، اولا با هیچ معادله ای جور نمی شد؛ و ثانیا هیچ جواب درستی به دست نمی آمد.
با هیچ معادله ای جور در نمی آمد؛ چرا که مناسبتی بین توان نظامی ما درابتدای انقلاب
اسلامی با کشور تجهیزشدهعراق وجود نداشت.
امکان نداشت که یک تناسب علمی و ریاضی پیدا شود که در آن، درصدی برای پیروزی
ایرانیان شانس منظور کند. هر معادله ای که چیده می شد، به راحتی با جوابی معادل
شکست نیروهای ایرانی همراه می شد؛ اما در عمل، جواب همه معادلات غلط از آب
در می آمد.یعنی جواب با آن چه که در واقع رخ می دهد، متفاوت است! چگونه؟!
رزمندگان ما با راهنمایی و ارشاد پیر مرشد خود، به سرعت به حل این معمای عجیب،
دست یافتند و آن را برای خود، معادله ای حل شده به حساب آوردند؛ اما غربی ها
همچنان با ناباوری، خود را مشغول پاک کردن و دوباره نوشتن معادلات می کردند تا
بفهمند کجای آن غلط است.
واقعیت این است که معادلات غربی ها هرگزغلط نبود و بر اساس آن معادله، درهمان
هفته اول باید تهران سقوط می کرد و ایران اشغال می شد.
در جریان جنگ، زمانی که ما برای تفنگ های قدیمی مان دنبال فشنگ می گشتیم،
عراق با مو شک های دور برد دوازده متری ما رامی کوبید و زمانی ما به دنبال گونی
بودیم تا خاک در آن بریزیم و سنگر مانندی بسازیم، عراقی ها در سنگرهای بتنی، ما
را نشانه رفته بودند.مواقع حمله ی توپخانه ای، خمپاره ای، هوایی و موشکی عراق،
همیشه حال و هوای عجیبی در میان رزمنده هاایجادمی کرد. درحالی که چنین مواقعی،
معادلات نظامی می گوید که کل نفرات باید در ته سنگرها دراز کشیده تا آسیبی به انها
نرسد، رزمنده ها سرها را از سنگر بیرون می آوردند و شروع می کردند به سیاحت!
سیاحت آن همه حجم آتش، آن همه هواپیمای جنگی و آن همه موشک و توپ!
جالب تر این که بعد از اتمام حمله یا کاهش حجم آتش،می دویدند و موشک ها و بمب-
های بزرگ و کوچکی که عمل نکرده و منفجر نشده بودند را با تعجب نگاه می کردند.
الان اوضاع خیلی فرق کرده است. خیلی خیلی فرق کرده است؛ به نحوی که کمی دور از
ذهن به نظر می رسد که نسل حاضر این حرف ها را باور کند! نسل حاضر قادر به درک
این نکته نیست که روزگاری با حسرت به موشک های عمل نکرده ی عراق نگاه می-
کردیم و در دل می گفتیم، خدایا! اینها این چیزها را از کجا می آورند؟!!
امروز حسرت می خوریم که ای کاش آن چه الان داریم، آن روزها داشتیم!
اما نسل امروز هم به این حقیقت دست یافته است که آن چه در معادلات غربی ها
نمی آمد امداد غیبی بود. همان که انقلاب را پیروز کرد و جنگ را به نفع ما به پایان
رساند.
بیا که بی تو ندارم دگر قرار، بیا
بیا که جان به لب آمد ز انتظار، بیا
بیا که هجر تو از پا مرا فکند ای دوست
بیا که بی تو به من گشته کار زار، بیا
به من وصال تو را، آسمان نمی خواهد
به کوری فلک و چشم روزگار، بیا
بیا و بود و نبود مرا بسوز، ولی
به من بلای جدایی روا مدار، بیا
اگر به باد رود خاک من، پس از عمری
هنوز جان به تو باشد امیدوار، بیا
جنگ 8 ساله ما رسما از 31 شهریور سال 1359 با حمله هوایی عراق
به چند فرودگاه ایران و تعرض زمینی به شهرهای غرب و جنوب ایران
توسط حکومت صدام حسین شروع شد.
صدام در گفتگویی با تاکید بر مالکیت مطلق کشورش براروندرود وادعای
تعلق جزایر ایران به اعراب جنگ را در زمین و هوای ایران آغاز کرد.
این جنگ تنها 19 ماه پس از انقلاب اسلامی ایران شروع شده بود و مردم
و نیروهای مسلح کشور که انتظار این جنگ رانداشتند،آمادگی چندانی برای
مقابله با این نبرد را نداشتند. و به همین دلایل ، نظامیان عراق در ماههای
اول پس از شروع حمله، موفق شدند چند شهر مرزی را در غرب و جنوب
ایران تصرف کنند. جمهوری اسلامی ایران در طول این جنگ با فشارهای
برون مرزی هم روبرو شد.که هدف آنها از این اعمال ، بدبین ساختن افکار
عمومی جهان نسبت به انقلاب اسلامی و جلوگیری از شناسایی جمهوری
اسلامی و فراهم ساختن زمینه های جنگ علیه ایران بود.وهمه ما می دانیم
که پشت همه این اتفاقات دستان شیطانی آمریکا نهفته بود.
به راستی بعد از شهدا ما چه کردیم؟
چه می فهمیم شهادت چیست مردم؟ شهید و همنشینش کیست مردم؟
تمام جستجومان حاصلش شد، شهادت اتفاقی نیست مردم؟
شهدا در قهقهه مستانه شان و در شادی وصولشان " عند ربهم یرزقون " اند و از
نفوس مطمئنه ای هستند که مورد خطاب " فادخلی فی عبادی و ادخلی جنتی "
پروردگارند؛اینجا صحبت عشق است و عشق و قلم در ترسیمش بر خود می شکافد.
" امام خمینی (ره) "
شهید جانش را فروخته و در مقابل آن، بهشت و رضای الهی را گرفته است که
بالا ترین دستاوردهاست. به شهادت در خدا، از این منظر نگاه کنیم. شهادت، مرگ
انسانهای زیرک و هوشیار است که نمی گذارند این جان، مفت از دستشان برود و
در مقابل چیزی عایدشان نشود. " آیه الله خامنه ای "
خون شهیدان برای ابد درس مقاومت به جهانیان داده است. " امام خمینی (ره) "
هر چه یاد شهدا بیشتر زنده شود، فضای کشور و جامعه بیشتر به سمت ارزشها
حرکت خواهد کرد. . " آیه الله خامنه ای "
جمهوری اسلامی مرهون شهادت شهیدان است. " امام خمینی (ره) "
شهدای ما مثل ستارگانی در تاریخ ما می درخشند. . " آیه الله خامنه ای "
از هر زاویه اگر نگاه کنیم نظرات متفاوتی رامی توان بیان کرد :
-از آنجا که تهاجم 8 ساله و همه جانبه استکبار که صدام بازیگر آن بود فقط
محدود به مرزهای جغرافیایی ما نبود و دراین نبرد نابرابر همه آنچه که برای
ملت ایران مقدس محسوب می شد، مورد حمله دشمن قرار گرفت،پس برترین
اقدام در برابر این تهاجم را چیزی جز دفاع مقدس نمی توان نامید.
-این جنگ علاوه بر دفاع از مرزهای جغرافیایی ، دفاع از اسلام ناب محمدی
بود و ارزشش را از تقدس دین و عقیده گرفته است.
-این دفاع، مقدس است؛ چرا که تمامی کفر علیه اسلام و اسلام خواهی ملتی
بسیج شده بود تا انقلاب اسلامی را که سمبل و الگوی اسلام خواهی است از
بین ببرد.
-دفاعی که با کمک خدا و کرامت اهل بیت توسط پاکترین انسانها و به رهبری
روح الله (ره) از سرزمین ام القری اسلام و کشور صاحب الزمان (عج) انجام
می گیرد، دفاع مقدس است.
-وقتی گرگ صفتانی تا بن دندان مسلح به خاک پاکمان که جز غیور مردان و
بسیجیان دلاور را نداشت که با دست خالی از آن دفاع کنند،حمله کرد پس باید
هم به این دفاع مظلومانه مقدس گفت.
-هر عملی که در آن حق در برابر باطل باشد و برای رضای خدا باشد مقدسه.