الهی بنیاد توحید ما خراب مکن و باغ امید ما بی آب مکن.
الهی بر سر ما خاک خجالت نثار مکن و ما را به بلای خود گرفتار مکن.
الهی دلی ده که در شکر تو جان بازیم و جانی ده که کار آن جهان سازیم.
الهی دانایی ده که از را نیفتیم و بینایی ده که در چاه نیفتیم.
الهی یقینی ده که در آز بر ما باز نشود و قناعتی ده که صعوه حرص ما باز نشود و
چشم امید ما جز بر روی تو باز نشود.
الهی مگوی که چه آورده اید که درویشانیم و مپرس که چه کرده اید که رسوایانیم.
الهی تحقیقی ده که از دنیا بیزار و توفیقی ده که در دین استوار شویم.
الهی نگاه دار تا پشیمان نشویم و به راه آر که سرگردان نشویم.
الهی دلی ده که طاعت افزون کند و توفیق طاعتی که به بهشت رهنمون کند.
الهی دلی ده در آن آتش هوا نبود و سینه ای که در آن آب رزق و ریا نبود.
الهی اگر پرسی حجت نداریم و اگر سنجی بضاعت نداریم ، اگر بسوزی طاقت
نداریم، ماییم همه مفلسان بی مایه و همه از طاعت بی پیرایه و همه محتاج و
بی سرمایه.
الهی حجاب ها از راه ما بردار و ما را به ما مگذار.
الهی جه بهشت چشم و چراغ است، بی دیدار تو درد و داغ است.
الهی آفریدی رایگان و روزی دادی رایگان؛ بیامرز رایگان، که تو خدایی نه بازرگان.
" از خواجه عبدالله انصاری "
نوای نای نیستان خدا کند که بیایی
ضمیر روشن باران، خدا کند که بیایی
معاد رویش انسان، زلال چشمه ایمان
هلا، تو رمز بهاران، خدا کند که بیایی
آشنای دل، غریب شهر طوس
یا علی موسی الرضا، شمس الشموس
ای همای رحمت افلاکیان
خاک پایت بوسه گاه عرشیان
حیدریون بر سر خوان تواند
فاطمیون تحت فرمان تواند
انبیا مست از خم میخانه ات
خضر هم ساقی سقاخانه ات
دست حق بر سردر صحنت نوشت
این بود در دروازه شهر بهشت
در حریمت چون اجابت می شود
هر کجا باشم دلم با یاد توست
چون دخیل پنجره فولاد توست
ای که با عشقت مرا پرورده ای
ناز شصتت خوب صیدم کرده ای
اقتدارت دلربایی می کند
گوشه چشمت کربلایی می کند
کاش می شد از خودم عزلم کنی!
زائر قبر اباالفضلم کنی!
میلاد هشتمین خورشید ولایت بر همه
عاشقان ولایت مبارک باد.
ای همنشین غربت پنهانی دلم
رحمی نما به ناله طولانی دلم
چندین سحر برای تو شد پهن سفره ام
اما نیامدی تو به مهمانی دلم
هر بار نامه عملم کرده ام مرور
خجلت کشیده ام ز مسلمانی دلم
چون خواست حق به سینه ما یک حرم زند
بر سر درش نوشت تویی بانی دلم
یک گنبد طلایی و گلدسته ای ز اشک
همچون حریم شاه خراسانی دلم
از میلاد
تا میلاد
دهه کرامت نامگذاری شد. دهه کرامت بر همه عاشقان ولایت مبارک.
بعد از عملیات و عادی شدن نسبی اوضاع، نوبت عقب آوردن شهدا بود که گاه به
قیمت شهادت همرزم دیگری تمام می شد. وقت زیادی صرف می شد تا به بهانه
خشنودی خانواده شهید و پاس داشتن حق دوستی، پیکر شهید را از معرکه نبرد
خارج کنند. ولی بعضی وقتها زمانی که در جستجوی اسم و آدرس، جیبهایشان را
زیرورو می کردند این عبارت را می دیدند،" دوست داشتم چون مادرم فاطمه(س)
گمنام بمیرم و گمنام باشم. پس کسی که مرا می یابی، در همین محل به خاکم
بسپار ".
برخی مواقع نیز امکان عقب آوردن و انتقال پیکر شهدا نبود؛ وقتی همرزمان بر
بالین او حاضر می شدند با باز کردن دکمه های پیراهن و برداشتن فانوسقه یا
نارنجک، او را از احتمال انفجارات بعدی مصون می ساختند ولی در همین حین
چشمشان به یادداشت تبریکی به این مضمون به همراه شکلات می خورد:سلام
علیکم، خواستم شیرینی شهادتم را خودم به همه داده باشم و شما نیز در این
حلاوت با من شریک باشید.
عشاق روی یار برایش دعا کنید!
در کوی انتظار برایش دعا کنید!
دست نیاز سوی خدا جمله یک صدا
با حال انکسار دعا کنید!
گرد هوس حجاب شما و حضور اوست
فارغ ز هر غبار برایش دعا کنید!
صورت به چشمه سار صفایش وضو دهید!
با چشم اشکبار برایش دعا کنید!
در حق او دعاست به هر گونه مستجاب
پنهان و آشکار برایش دعا کنید!
شاعر: محمد قدسی
پاییز چشم به راه فاطمه ی دیگریست، انتظار به سر می آید و شمیم دلنوازی
خانه خورشید را فرا می گیرد ، خنگای حضور دوباره فاطمه (س) در فضای
مدینه جاری می شود و کوثر فاطمی جوشیدن می گیرد.
به کوچه باغهای حرم تو پناه می آورم و در سایه سار ملکوتی آن نفسی تازه
می نمایم ، کنار نهر استجابت می نشینم و قطره ای می شوم در آبی زلال
اشک های زائرانت. ضریح نورانی ات را در آغوش می گیرم و ازبین شبکه-
های آن مزار تو را تماشا می کنم. آیا می شود ما هم به زیارت تو بیاییم، چون
که زیارتت همسان زیارت یاس گمشده مدینه است.
عرض حاجت به دخت موسی کن هر چه خواهی از او تمنا کن
دست خود زن گره به غرفه او گره از کار عالمی وا کن
از نسیم درش ببر فیضی بعد از آن معجز مسیحا کن
تربت بی نشان فاطمه را در دل این مزار پیدا کن
چون نگاهت به قبر او افتاد گفت و گو با مزار زهرا کن
میلاد حضرت معصومه(س) ، روز ملی دختران بر همه
دختران مومن و عفیف مسلمان گرامی باد.
نام : شهید سید مرتضی آقا میری
تاریخ تولد : 1343
محل تولد :عربخیل بهنمیر
تاریخ شهادت: 22/12/1363
محل شهادت: پاسگاه چزابه
وصیت نامه شهید
" همه از خداییم و بسوی او باز می گردی.. "
خدایا می خواهم مو قعی با تو صحبت کنم که عازم عملیات هستم.
خدایا به تو پناه می برمکه مرا لحظه ای به حال خود واگذر نکردی وتو راشکر می کنم
که مرا توفیق زدادی که در عملیات شرکت کنم.
خدایا به تو پناه می برم که از تو هستم و به تو می اندیشم که توفیق دادی.
خدایا با دستی دارم این سخن ها را می نویسم که شاید قطع شود و با چشمی دارم
می بینم این صحنه را می بینم که شاید در راهت از دست بدهم و با وجودی دارم این
سخنان را می گویم و می نویسم که شاید از من خریداری کنی.
خدایا از گناهانم درگذر و عبادات ناقابل مرا قبول کن و یاریم کن که انقدر در راهت
بجنگم تا جانم را به تو و در راه تو تقدیم کنم.
سخنی با خانواده ام : نگران من نباشید که من به حسین پیوستم و خود را به اصلش
رساندم. حال بشتابید و از قافله عقب نمانید.
به هر حال هر چه دارم از توست ؛ و با این فکری که به من دادی ، که توانستم از آن
فقط در راه تو و به نحو احسن استفاده کنم شکر می گویم .
شهید مهدی رجب بیگی |
شغل : عضو جهاد سازندگی
سن : 24 سال
وضعیت تأهل : مجرد
محل شهادت : خیابان صبا جنوبی
تاریخ شهادت : 5/7/1360
زندگینامه
در سال 1336 در شهر دامغان دیده به جهان گشود و سپس به اتفاق خانواده اش به تهران عزیمت کرد و از آغاز زندگی در محله های فقیرنشین تهران ، طعم فقر و محرومیت را چشید و با تمامی مشکلات و کمبودها تحصیلات ابتدایی و متوسطه را با موفقیت تمام پشت سر گذاشت.
وی از دوران نوجوانی با درک روح عرفانی عبادت و راز و نیاز با پروردگار خویش در دل شب قلب و روح خود را به نور ایمان روشن ساخت . نوری که همچون چراغی راهنمای او در فراز و نشیب های زندگی دنیا بود.
با جریان ها و مسائل سیاسی داخل و خارج از کشور آشنایی کامل داشت و با تسلط و قدرت کم نظیری قادر بود پیچیده ترین مسائل را تحلیل و با قلمی شیوا تحریر نماید . پس از پیروزی انقلاب به خدمت در آموزش و پرورش روی آورد و شغل شریف معلمی را در جنوب شهر تهران برگزید. .
به دانش آموزان خود می گفت : " آیا می دانید برای چه پشت این میز نشسته اید ؟ برای آن که بتوانید عنصری مفید در جامعه جهت رسیدگی به درد محرومین که خود نیز از آنان هستید ، باشید . بتوانید در یک پست حساس انقلابی فعال باشید و خود که از قشر مستضعفین هستید باری از دوش مستضعفان بردارید.
شهادتنامه
مهدی رجب بیگی عضو فعال جهاد سازندگی یکی از تسخیر کنندگان لانه جاسوسی آمریکا ، مبارز خستگی ناپذیر جبهه ضد استکباری و خصم آشتی ناپذیر همه دشمنان اسلام ، در روز 5 مهر 1360 در بلوای شوم منافقین به درجه رفیع شهادت نائل آمد.