ای همنشین غربت پنهانی دلم
رحمی نما به ناله طولانی دلم
چندین سحر برای تو شد پهن سفره ام
اما نیامدی تو به مهمانی دلم
هر بار نامه عملم کرده ام مرور
خجلت کشیده ام ز مسلمانی دلم
چون خواست حق به سینه ما یک حرم زند
بر سر درش نوشت تویی بانی دلم
یک گنبد طلایی و گلدسته ای ز اشک
همچون حریم شاه خراسانی دلم