سلام رزمنده، سلام دلاور! انشاالله که حالتان خوبه! امیدوارم زیر سایه ی لایزالالهی، متعالی باشید و شما یادگاران عرصه ی ایثار، به آرزوی دیرینه خود نائلشوید.
انگار در زمان این جنگ تمام عیار، هر کسی به دنبال جان پناهی می گردد. سالهای یخبندان دوریست که جنگ تحمیلی هشت ساله و جنگ تفنگ و باروت وگازهای شیمیایی ، بوی بادام تلخ و گاز خردل تمام شده است.
قد سن تقویمی ام کوتاه است، اما قد فهم من شاید بلند، که شاید فهم من به درازایجنگ هشت ساله باشد.
آن زمان بچه ای نورس بودم ، ولی باید بگویم بو و شمیم بسیجیان و دوستانعروج کرده و گل های پرپر شده و از سفر کربلای جبهه ها برگشته را به یادمی آوریم. حالا آن جنگ تمام عیار تمام شده ، ولی دفاع مقدس همچنان جاریاست.
حالا بوی باروت و خردل، با ادکلن جکسونی نامحرمان در پهنای شهر عوضشده و به جای فشنگ، هزاران هزار نقطه ی تیررس را نشانه گرفتند و من وتو و ما، به دنبال سنگر و خاکریزی برای مقابله،دفاع و مصون ماندن از خطرو رهانیدن ناموس و دوست از این تهاجم. اگر چشم دل را به دردهای نهفته بردل هامان و آنچه بر قلب و زبانمان جاریست را ببینی ، می بینی که ما همرزمنده ایم.
رزمنده ای که لباس خاکی و چریکی ندارد و مثل همه کفش می پوشد و راهمی رود و هر لحظه باید احساس خطر کند .
حال در این آشفته بازار چه باید کرد؟ تو بگو ....