ای تشنه شهید سر بریده
دل از سر و از پسر بریده
در ظهر عطش مگر چه دیدی؟
کز جان و جهان نظر بریدی
ای آب حیات دین احمد
ای کشتی امت محمد
بگذار که در غمت بمیرم
کز چشم تو خون بها بگیرم
بی سروسامان تو ام یاحسین
دست به دامان توام یا حسین
زهره ی منظومه زهرا حسین
کشته ی افتاده به صحرا حسین
عاقبت این عشق هلاکم کند
در گذر کوی تو خاکم کند
آن شب که بود فرصت سبز دعا فقط
گل کرد در قنوت شما، ربنا فقط
باریده بود عشق به صحرا و می وزید
عطر زلال نافله از خیمه ها فقط
فرداست شعر سرخ شهادت سرودنی
با حنجره بریده سر نیزه ها فقط
خون بود و داغ بود و عطش بود و آه بود
اما نبود این همه ماجرا فقط
روزی که عشق و عاطفه تاراج می شدند
سهم تو بود پاره ای از بوریا فقط
فرا رسیدن تاسوعا و عاشورای حسینی بر همه محبان
و دوستداران و عزاداران آن حضرت تسلیت.
تا تو بودی خیمه ها آرام بود
دشمنم در کربلا نا کام بود
تا تو بودی من پناهی داشتم
با وجود تو سپاهی داشتم
تا تو بودی خیمه ها پاینده بود
اصغر شش ماهه من زنده بود
تا توبودی خیمه ها غارت نشد
بعد تو کس حافظ یارت نشد
تا تو بودی چهره ها نیلی نبود
دستها آماده سیلی نبود
تا تو بودی دست زینب باز بود
بودنت بهر حرم اعجاز بود
تا که مشکت پاره و بی آب شد
دشمن پر کینه ات شاداب شد.
به گوش می رسد اکنون صدای حنجره اش
نشسته مادر گریان به پای حنجره اش
درید حلق عطش را که حلق اصغر بود
سه شعبه ای که اکنون لا به لای حنجره اش
و ناگهان پدرش زود یک حجابی کرد
عبای خونی خود را برای حنجره اش
گرفت خون گلو را در آسمانی سرخ
به دست خویش گمانم خدای حنجره اش
وقتی عدو به روی تو شمشیر می کشد
از درد تو تمام تنم تیر می کشد
طاقت ندارم این همه تنها ببینمت
وقتی که چله کمان تیر می کشد
ای قاری همیشه قرآن آسمان
کار تو جزء جزء به تفسیر می کشد
این که ز هر طرف نفست را گرفته اند
آن کوچه را به مسلخ تصویر می کشد
بر خیز ای امام نماز فرشته ها
لشکر برای قتل تو تکبیر می کشد
در سرخی غروب نشسته سپیده ات
جان بر لبم زعمر به پایان رسیده ات
آخر دل عموی تو را پاره پاره کرد
آوای ناله های بریده بریده ات
در بین این غبار سوی تو آمدم
از روی رد خون به صحرا چکیده ات
خون گریه می کنند چرا نعل اسب ها
سخت است روضه تن در خون تپیده ات
باید که می شکفت گل زخم بر تنت
از بس خدا شبیه حسن آفریده ات
ای که آواره چشمان تو دریا می شد
غرق در نیل غمت حضرت موسی می شد
می رسی دست نداری و کسی از پس نخل
با عمودی به سر راه تو پیدا می شد
همه دیدند به روی بدن تو هر تیر
با چه سختی بغل تیر دگر جا می شد
رفتی و باد سیاهی طرف معجر رفت
اول بی کسی زینب کبری می شد
مادرم آمد و عطر نفس علقمه ات
بی تو ای پشت و پناهم کمرم تا می شد
وقتی به تن لباس سیاه عزا کنی
دل را به ماتمی ابدی مبتلا کنی
گویی حسین ز یکسره اشکت روان شد
وقتی لوای خیمه ماتم به پا کنی
از نای خسته تو نوای حزین رسد
ذکر از شهید تشنه لب نینوا کنی
یا صاحب الزمان چه شود از کرامتت
ما را مقیم یک مهر کربلا کنی
وقتی طواف مرقد شش گوشه می کنی
تنها دعای ماست که ما را دعا کنی
ای سرو قطعه قطعه در خون کشیده ام
گریم بلند بر گل در خون طپیده ام
صد با جان رسیده به گام بر لبم
تا در کنار پیکر پاکت رسیده ام
قوت زهر دو زانو و نورم ز دیده رفت
ز آن دم که بانگ یا ابتایت شنیده ام
تنها نه در کنار بدن بلکه نوک نی
گرید به زخم های تو راس بریده ام
ای اهل کوفه هلهله از چیست این همه
ساکت شوید من پدری داغدیده ام
هر صبح می کنم به ظهورت دعا، بیا
آقا به جان ناله خیرالنسا بیا
از ذولفقار پاک نما آن غبار را
یعنی ستاره سحر مرتضا بیا
از فرط معصیت شده ام تحبس الدعا
بنما خودت برای ظهورت دعا بیا
از قتلگاه ناله هل من معین رسد
ای وارث حسین، سوی کربلا بیا
طفلان تشنه حسرت عباس می خورند
ای ساقی دوباره آن خیمه ها بیا